ارزشﻫﺎی اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ ﯾﺎدﮔﯿﺮی ﻣﻮﺳﯿﻘﯽ ﺑﺮ ﻧﻈﺮﯾﺎﺗﯽ بناشده اﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﺨﺸﯽ از آنها ﺑﻪ اﺛﺮات ﻓﺮاﻣﻮﺳﯿﻘﺎﯾﯽ آﻣﻮزش ﻣﻮﺳﯿﻘﯽ در سنین ﮐﻮدﮐﯽ اﺷﺎره دارد. ﻗﺪﻣﺖ اﯾﻦ ﻧﻈﺮﯾﻪ در ﺟﺎﻣﻌﻪ آﻣﺮﯾﮑﺎ ﺑﻪ ﺑﯿﺶ از ﯾﮏ ﻗﺮن میرسد. در سالهای اﺧﯿﺮ، در اﯾﻦ راﺳﺘﺎ پژوهشهای ﻋﻠﻤﯽ ﻣﺘﻌﺪدی ﺷﺪه اﺳﺖ.
در مطالعهای ﻧﺸﺎن دادﻧﺪ ﮐﻪ ﺗﻮاﻧﺎﯾﯽ اﺳﺘﺪﻻل ﻓﻀﺎﯾﯽ – زﻣﺎﻧﯽ ﮐﻮدﮐﺎن سهسالهای ﮐﻪ ﺷﺶ ﻣﺎه، هفتهای دو ﺑﺎر و ﻫﺮ ﺟﻠﺴﻪ ﺑﻪ ﻣﺪت 10 ﺗﺎ 15 دﻗﯿﻘﻪ آﻣﻮزش ﺧﺼﻮﺻﯽ پیانو میدیدند و ﻧﯿﺰ هرروز ﺑﻪ ﻣﺪت 30 دﻗﯿﻘﻪ در گروههای آواز ﺷﺮﮐﺖ میکردند، ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺳﻪ ﮔﺮوه ﮐﻨﺘﺮل (ﮔﺮوﻫﯽ ﮐﻪ آﻣﻮزش آواز میدیدند، ﮔﺮوﻫﯽ ﮐﻪ در کلاسهای ﮐﺎﻣﭙﯿﻮﺗﺮ ﺷﺮﮐﺖ میکردند و ﮐﻮدﮐﺎﻧﯽ ﮐﻪ آﻣﻮزش اضافهای نمیدیدند) اﻓﺰاﯾﺶ قابلتوجهی داﺷﺘﻪ اﺳﺖ.
ﺑﻪ ﮐﻮدﮐﺎن ردههای اول و دوم دﺑﺴﺘﺎن، ﻫﻔﺖ ﻣﺎه ﻣﻮﺳﯿﻘﯽ و ﻫﻨﺮﻫﺎی ﺑﺼﺮی آﻣﻮزش دادﻧﺪ و ﭘﺲ از ﻃﯽ اﯾﻦ دوره، ﮔﺮوه آزﻣﺎﯾﺸﯽ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﮔﺮوه ﮐﻨﺘﺮل در آزمونهای استانداردشده رﯾﺎﺿﯽ اﻣﺘﯿﺎزﻫﺎی ﺑﺎﻻﺗﺮی ﮐﺴﺐ ﮐﺮد.
ﻫﺪف اﺻﻠﯽ اﯾﻦ ﺗﺤﻘﯿﻖ، ﺑﺮرﺳﯽ ارﺗﺒﺎط ﺑﯿﻦ آﻣﻮزش ﻣﻮﺳﯿﻘﯽ و رﺷﺪ ﺷﻨﺎﺧﺘﯽ ﮐﻮدﮐﺎﻧﯽ ﺑﻮد ﮐﻪ در ﺳﻨﯿﻦ پیشدبستانی در آموزشگاههای ﺷﻬﺮ ﺗﻬﺮان ﺑﺎ شیوههای ﻣﺘﺪاول ﻣﻮﺳﯿﻘﯽ ﮐﻮدک، آﻣﻮزش میدیدند. ﻧﺘﺎﯾﺞ ﻧﺸﺎن داد که آﻣﻮزش ﻣﻮﺳﯿﻘﯽ (روش ارف) در اﻓﺰاﯾﺶ رﺷﺪ ﺷﻨﺎﺧﺘﯽ ﮐﻮدﮐﺎن ﻣﺆﺛﺮ ﺑﻮده و بر توانایی اﺳﺘﺪﻻل ﻋﻤﻮﻣﯽ (ﮐﻪ ﺑﺎ ﻣﻘﯿﺎس ﺿﺮﯾﺐ ﻫﻮﺷﯽ ﺳﻨﺠﯿﺪه ﺷﺪ) ﮔﺮوه آزﻣﺎﯾﺸﯽ بهطور ﭼﺸﻤﮕﯿﺮی اﻓﺰوده اﺳﺖ.
در ﻣﻮرد ﺗﻮاﻧﺎﯾﯽ اﺳﺘﺪﻻل ﮐﻼﻣﯽ و حافظهی کوتاهمدت ﻧﯿﺰ ﺑﻪ ﻧﻈﺮ میرسد ﯾﺎدﮔﯿﺮی ﻣﻮﺳﯿﻘﯽ، ﺑﺮ ﻣﯿﺰان اﯾﻦ تواناییهای ذﻫﻨﯽ اﺛﺮ ﻓﺰاﯾﻨﺪهای داﺷﺘﻪ، درحالیکه در اﺳﺘﺪﻻل دﯾﺪاری/ اﻧﺘﺰاﻋﯽ و اﺳﺘﺪﻻل ﮐﻼﻣﯽ ﻣﺆﺛﺮ ﻧﺒﻮده اﺳﺖ.
تقویت مغز با موسیقی
ﺗﻘﻮﯾﺖ مغز از ﻃﺮﯾﻖ آﻣﻮزش ﻣﻮﺳﯿﻘﯽ در ﮐﻮدﮐﯽ، ﺳﺒﺐ اﻓﺰاﯾﺶ دﯾﮕﺮ تواناییهای ﺷﻨﺎﺧﺘﯽ ﻣﻐﺰ، ﯾﻌﻨﯽ ﻣﻬﺎرت درک زﺑﺎن ﮔﺮدید. اﮔﺮﭼﻪ ﺗﺎﮐﻨﻮن اﯾﻦ جنبهی ﺗﺄﺛﯿﺮ ﻣﻮﺳﯿﻘﯽ موردتوجه ﻗﺮار ﻧﮕﺮﻓﺘﻪ اﺳﺖ و ﻓﻘﻂ در ﻣﻄﺎلعهی ﺑﯿﻠﻬﺎرﺗﺰ تواناییهای ﮐﻼﻣﯽ در ﮐﻨﺎر دﯾﮕﺮ جنبههای ﺷﻨﺎﺧﺖ ارزﯾﺎﺑﯽ ﺷﺪه ﺑﻮدﻧﺪ و ﻧﺘﺎﯾﺞ ﺣﺎﮐﯽ از ﻋﺪم ﺗﺄﺛﯿﺮ آﻣﻮزش ﻣﻮﺳﯿﻘﯽ ﺑﺮ اﯾﻦ ﺗﻮاﻧﺎﯾﯽ ﺑﻮد، وﻟﯽ یافتههای ﭘﮋوﻫﺶ ﺣﺎﺿﺮ ادﻋﺎی ﻓﻮق را ﺗﺄﯾﯿﺪ میکند. همانطور ﮐﻪ ﻣﺸﺎﻫﺪه ﺷﺪ، ﺗﻮاﻧﺎﯾﯽ اﺳﺘﺪﻻل ﮐﻼﻣﯽ ﮐﻮدﮐﺎﻧﯽ ﮐﻪ آﻣﻮزش ﻣﻮﺳﯿﻘﯽ دﯾﺪه ﺑﻮدﻧﺪ، ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﮔﺮوهی که موسیقی را آموزش ندیدهاند بهوﺿﻮح ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺑﻮد.
ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ اﯾﻨﮑﻪ ﺣﯿﻦ آﻣﻮزش ﻣﻮﺳﯿﻘﯽ، از ﮐﻮدﮐﺎن ﺧﻮاﺳﺘﻪ میشود ﻓﻮاﺻﻞ نتها، رﯾﺘﻢ، ﺷﻌﺮ و ﺟﻤﻼت ﻣﻮﺳﯿﻘﯽ را ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺑﺴﭙﺎرﻧﺪ و در اﯾﻦ ﻓﺮآﯾﻨﺪ ﮐﻮدﮐﺎن ﻣﺮاﺣﻞ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺳﭙﺮدن (ﺷﺎﻣﻞ رﻣﺰﮔﺮداﻧﯽ، اﻧﺪوزش و ﺑﺎزﯾﺎﺑﯽ اﻃﻼﻋﺎت) را ﺗﻤﺮﯾﻦ میکنند، ﻧﺘﺎﯾﺞ ﻣﻄﺎلعات ﻣﺎ ﭼﻨﺪان دور از ذﻫﻦ ﺑﻪ ﻧﻈﺮ نمیرسد.
ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﮐﻮﺗﺎه ﺑﻮدن ﻣﺪت دورهی آﻣﻮزش ﻣﻮﺳﯿﻘﯽ در اﯾﻦ در ﻣﻮرد ﺗﻮاﻧﺎﯾﯽ اﺳﺘﺪﻻل دﯾﺪاری/ اﻧﺘﺰاﻋﯽ ﺑﺮ ﻣﺒﻨﺎی ﯾﺎفتهی ﺗﺤﻘﯿﻘﺎت ﭘﯿﺸﯿﻦ، اﻧﺘﻈﺎر داﺷﺘﯿﻢ ﮐﻪ آﻣﻮزش ﻣﻮﺳﯿﻘﯽ ﺑﺮ اﯾﻦ ﺑﺨﺶ از ﺷﻨﺎﺧﺖ ﻧﯿﺰ ﻣﺆﺛﺮ ﺑﺎﺷﺪ. زﯾﺮا ﻋﻼوه ﺑﺮ یافتههای آﻣﺎری، ﻓﺮﺿﯿﻪ ﻟﻨﮓ و ﺷﺎو در ﻗﺎﻟﺐ ﻣﺪل ﺗﺮﯾﻮن و ﻧﯿﺰ در ﻧﻈﺮ ﮔﺮﻓﺘﻦ اﯾﻦ ﻣﻄﻠﺐ ﮐﻪ ﺣﯿﻦ آﻣﻮزش ﻓﻮاﺻﻞ نتها، ﺗﺠﺴﻢ ﻓﻀﺎﯾﯽ اﺧﺘﻼف اﺻﻮات ﺑﻪ ﮐﻮدﮐﺎن آﻣﻮزش داده میشود، ﻫﻤﮕﯽ در راﺳﺘﺎی ﺗﺄﺛﯿﺮ ﻣﻮﺳﯿﻘﯽ ﺑﺮ ﺗﻔﮑﺮ و ﺗﻮاﻧﺎﯾﯽ دﯾﺪاری/ اﻧﺘﺰاﻋﯽ اﺳﺖ. باوجوداین، در مطالعهی ﺣﺎﺿﺮ ﭼﻨﯿﻦ ﺗﺄﺛﯿﺮی دﯾﺪه ﻧﺸﺪ.
درصورتیکه ﺗﻌﺪاد نمونههای ﻣﺎ اﻓﺰاﯾﺶ ﯾﺎﺑﺪ، ﯾﺎ ﺗﺄﺛﯿﺮ آﻣﻮزش ﻣﻮﺳﯿﻘﯽ در ﻓﻮاﺻﻞ زﻣﺎﻧﯽ ﺑﯿﺸﺘﺮی ﺳﻨﺠﯿﺪه ﺷﻮد، ﺷﺎﯾﺪ ﺑﺘﻮان ﺑﻪ ﻧﺘﯿﺠﮥ قطعیتر دستیافت و ﺑﺎ اﻃﻤﯿﻨﺎن ﺑﯿﺸﺘﺮی ﻧﻈﺮ داد. ﻧﺘﺎﯾﺞ ارزﯾﺎﺑﯽ ﺗﻮاﻧﺎﯾﯽ اﺳﺘﺪﻻل ﮐﻤﯽ ﻧﺸﺎن داد ﮐﻪ آﻣﻮزش ﻣﻮﺳﯿﻘﯽ ﺑﺮ اﯾﻦ ﺗﻮاﻧﺎﯾﯽ ذﻫﻨﯽ ﺗﺄﺛﯿﺮی ﻧﺪاﺷﺘﻪ اﺳﺖ.
ﻣﻄﺎﻟﻌﺎت طولانیتر در پیبردن ﺑﻪ اﺛﺮات آﻣﻮزش ﻣﺪاوم ﻣﻮﺳﯿﻘﯽ ﺑﺮ تواناییهای ذﻫﻨﯽ، ﻣﺆﺛﺮ ﺑﻪ ﻧﻈﺮ میرسد. اﻣﺎ ازآنجاکه ﮐﻮدﮐﺎن ﺑﺎ ﺳﺎزﻫﺎی رﯾﺘﻤﯿﮏ ارﺗﺒﺎط قویتری ﺑﺮﻗﺮار میکنند و ﺳﺎزﻫﺎی رﯾﺘﻤﯿﮏ در اﯾﺮان ﺑﺴﯿﺎر ﻣﺘﻨﻮعاﻧﺪ، ﺑﺮرﺳﯽ اﺛﺮ ﯾﺎدﮔﯿﺮی ﭼﻨﯿﻦ ﺳﺎزﻫﺎﯾﯽ ﺑﺮ جنبههای ﻣﺨﺘﻠﻒ رﺷﺪ ﺷﻨﺎﺧﺘﯽ میتواند ﻣﻮﺿﻮع ﺳﺎﯾﺮ ﻣﻄﺎﻟﻌﺎت ﺑﺎﺷﺪ؛ زﯾﺮا ﻓﺮاﻫﻢ آوردن ﭼﻨﯿﻦ ﺳﺎزﻫﺎﯾﯽ ﺑﺴﯿﺎر کمهزینهتر از ﺳﺎزﻫﺎﯾﯽ ﻧﻈﯿﺮ ﮐﯿﺒﻮرد اﺳﺖ و در ﺻﻮرت ﺗﺄﯾﯿﺪ ﺗﺄﺛﯿﺮ اﯾﻦ ﻧﻮع آﻣﻮزش ﺑﺮ ﺷﻨﺎﺧﺖ، راهحل ﻣﻨﺎﺳﺒﯽ ﺑﺮای آموزشهای دستهجمعی در ﻣﺮاﮐﺰ آموزشگاه موسیقی به شمار میرود.